ــسرنخــ

"ما در حال جنگ با آمریکا و تفاله های آمریکایی هستیم" «امام خمینی»

ــسرنخــ

"ما در حال جنگ با آمریکا و تفاله های آمریکایی هستیم" «امام خمینی»

تا این حد!!!

اینکه من الان دارم اخبار انگلیسی گوش میدم به این معنی نیست که انگلیسی بلدم.
بلکه بخاطر اینه که کنترل درفاصله 3 متری بیشتر از منه!!


ایرانی ها اصفهانین!!

توی سایتی نظرسنجی گذاشته بودن پرسیده بودن: «کدوم سوغاتی از کدوم شهر رو خیلی دوست دارید؟»
اکثر اونایی که شرکت کرده بودن زده بودن «ال‌سی‌دی از بانه»!
یعنی من عاااشق این هموطنانمونم


دقت رو!!

یه سوال
تو تبلیغات یخچال فریزر همیشه یه کیک دست نخورده تو یخچاله !
اصلا مگه همچین چیزی ممکنه ؟؟؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۵
محمدرضا قاسمی
زندگی بوم سفیدیست...

من و تو نقاش‌های این صفحه‌ایم٬

زندگی را می‌توان زیبا نگاشت...

زندگی را می‌توان رنگی کشید...

اندکی رنگ محبت٬

بیشتر رنگ عشق٬

سایه روشن‌هایی هم رنگ صفا!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۶
محمدرضا قاسمی

ذهنِ ما باغچه است

گل در آن باید کاشت...

گل بکاریم بیا

تا مجالِ علفِ هرز فراهم نشود

بی گل آراییِ ذهن

نازنین

هرگز آدم، آدم نشود...

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۱
محمدرضا قاسمی

به سختی می خروشم: های باران!...

تو که جان میدهی بر دانه در خاک

غبار از چهرِ گل ها می کُنی پاک

غمِ دل هایِ ما را شستشو کن

برای ما سعادت آرزو کن


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۹
محمدرضا قاسمی

عمری است که از حضور او جاماندیم …

در غربت سرد خویش تنــــها ماندیم …

او منتظر است تا که مـــا برگردیم …

ماییم که در غیبت کبری ماندیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۰۷
محمدرضا قاسمی

مرد فقیرى بود که همسرش کره درست میکرد،

آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت.

مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مواد لازمه خانه را مى خرید.

روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.

هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کدام 900 گرم بود.

او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من

مى فروختى در حالى که 900 گرم است.

مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک

کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم.

یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۴۴
محمدرضا قاسمی

اون تبلیغ بستنی میهن بود گوساله میگفت شیر نمی خوام بستنی هاش خوشمزه تره.

هیچ فکر کردید اون گاو بیچاره چه ضربه روحی سنگینی خورد از این حرف؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فکر کن یک عمر با خون دل بچه بزرگ کنی که پیر شدی عصای دستت بشه،

بعد یک روز برگرده بهت بگه شیرت رو نمیخوام،

بستنیهاش خوشمزه تره.

گوساله الاغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۳۷
محمدرضا قاسمی


صبح رفتم از وانتی محلمون نیم کیلو گِـــــــــــل خریدم دیدم عـــــــه

وسطش ســــبزی هم داره!!!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۳۰
محمدرضا قاسمی

یادتونه بچگی ها تو مهموی ها دعوا میکردیم؟
جلو باباشون بابامون اینامیزدن تو سرمون که چرا فلانی رو زدی.
اماتو
خونه علاوه بر تشویق میفرستادندمون کلاس تا ،انواع فن های تکواندو،جودو،شمشیر بازی،تیراندازی با تفنگ و ... رو به ما یاد میدادن تا دفعه بد اونجوری بزنیمشون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۲۳
محمدرضا قاسمی

قدیما یادش بخیر تو کل مهمونی دنبال یه بازی بودیم که انجام بدیم.



تا بازی پیدا میکردیم و می اومدیم انجام بدیم میرفتیم خونه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۱۴
محمدرضا قاسمی